خلاصه کتابهای احسان شفیعی: صبح جادویی
نویسنده: هال الرود
فصل اول: زمان بیدار شدن در صبح با تمام قوا (صبح جادویی شما )
شما مانند هر شخص دیگری روی کره زمین، شایسته و سزاوار دستیابی به سطوح خارقالعادهای از سلامتی، ثروت، خوشبختی و موفقیت هستید و اینکه شما این حقیقت را بپذیرید بسیار تعیینکننده است.
برای رسیدن به سطوح موفقیت، لازم است هرروز زمانی را برای تبدیلشدن به شخص موردنیاز برای این مهم اختصاص دهید، شخصی که شایسته جذب موفقیت دلخواهتان باشد.
اینکه صبح چگونه از خواب برمیخیزید یعنی داشتن صبحهای هدفمند و ثمربخش،
روزهای هدفمند و موفق و درنتیجه زندگی موفق را به ارمغان میآورد.
اگر میخواهید شبانگاه با رضایت به رختخواب بروید باید صبحها بااراده از خواب برخیزید.”جورج لوریمر “
صبح جادویی موجب میشود:
هرروز باانرژی بیشتری از خواب بیدار شویدو سطح استرس شما کاهش یابد، بر نگرشهای محدودکننده غلبه کرده، وضعیت سلامتیتان بهبودیافته و بهرهوری شما افزایش یابد.
هدف زندگی را کشف کرده و ی زندگی خارقالعاده را شروع کنید.
این کتاب شش منجی زندگی را به شما معرفی خواهد کرد
و طی ۳۰ روز با بهکارگیری آن زندگیتان متحول خواهد شد.
فصل دوم: زادهی اوج ناامیدی
بااینکه از دویدن متنفر بودم اما به توصیه دوست خوبم گوش کردم و شروع به ورزش کردم.
در هنگام دویدن به یک فایل صوتی از جیم ران که بارها آن را شنیده بودم اما درگیرش نشده بودم گوش میکردم
او میگفت:”سطح موفقیت شما بهندرت از سطح پیشرفت شخصیتان فراتر میرود،
زیرا موفقیت چیزی ست که شما با شخصی که به آن تبدیل میشوید جذبش میکنید.”
ناگهان ایستادم و به این حقیقت که در مقیاس ۱ تا ۱۰ موفقیت، سطح پیشرفت شخصی من در حد ۲ بود رسیدم.
دنیای بیرون ما همیشه بازتابی از دنیای درون ماست.
اولین چالش من یافتن زمان بود.
با توجه به مخارج زندگی و پرداخت بدهی آنقدر گرفتار بودم که یافتن زمان اضافی برای پیشرفت شخصیام تقریباً غیرممکن به نظر میرسید.
دفترچه برنامهریزیام را برداشتم و با خود عهد بستم زمان برای این پیشرفت پیدا کنم.
گفتم دم غروب اما نه بعد از پایان ساعت کاری، آخر شب، اما نه باآنهمه خستگی روز، نه صبحها چطور؟
ازآنجاییکه آدم سحرخیزی نبودم مقاومت کردم اما همهچیز کمکم برایم روشن و منطقی شد
به قول مربیام کوین که همیشه میگفت: هال اگر میخواهی زندگیات متفاوت شود ابتدا باید کار متفاوتی انجام دهی!
من دفترچهای برداشتم و شش فعالیتی که گمان میکردم سریعترین و بیشترین اثرات را بر زندگیام دارند انتخاب کردم
به هر یک ۱۰ دقیقه اختصاص دادم و برنامهریزی کردم تا از روز بعد شروع کنم.
ساعت ۵ صبح با صدای زنگ ساعت با هیجان زیاد برخاستم،
صورتم را شستم،
دندانهایم را مسواک کردم و با یک لیوان آب در اتاق نشیمن نشستم،
ده دقیقه سکوت کردم و بر نفسهایم تمرکز کردم،
آرامش همه وجودم را فراگرفت و ذهنم سبک و آرام شد.
کتاب فوقالعاده ناپلئون هیل به نام بیندیشید و ثروتمند شوید را از قفسه برداشتم و ده دقیقه مطالعه کردم و چند ایده از آن گرفتم و تصمیم گرفتم آن روز اجراییشان کنم، انگیزه زیادی داشتم.
شروع به گفتن جملات تأکیدی مثبت در مورد خودم و نوشتن آنها کردم،
احساس قدرت و توانمندی کردم تابلوی رؤیاهایم را از روی دیوار برداشتم،
بعد از تماشای فیلم راز آن را یافته بودم، ده دقیقه آن را تماشا کردم، چشمهایم را بستم و با تمام وجود حسش کردم.
دفترچه ثبت وقایع روزانه را که مدتها قبل خریده بودم برداشتم و چیزهایی را که به خاطرشان شکر گذار بودم در آن نوشتم، احساس کردم افسردگیام کمرنگتر شد، احساس رضایت کردم.
جمله آنتونی رابینز را به یاد آوردم: اعمال ما، افکار و احساساتمان را شکل میدهند.
دراز نشست انجام دادم و فیلم یوگای نامزدم را درون دستگاه پخش قرار دادم و تا پایان دهدقیقهای که برای ورزش در نظر گرفته بودم از آن لذت بردم.
تا آن لحظه یکی از آرامشبخشترین و پرانرژیترین روزهای زندگیام را تجربه کرده بودم و هنوز ساعت ۶ صبح بود.
چیزی شبیه یک معجزه
طی چند هفته بعد، هرروز ساعت ۵ صبح بیدار شدم و رویهی ۶۰ دقیقهای پیشرفت شخصیام را ادامه دادم.
یکشب هنگام خواب بهصورت کاملاً نسنجیده زنگ هشدار ساعت را روی ۴ صبح تنظیم کردم و در کمال تعجب به همان سادگی که در ساعت ۵ بیدار میشدم ساعت ۴ صبح بیدار شدم، احساس خوشحالی و امیدواری داشتم و افسردگیام کاملاً برطرف شد.
فصل سوم: بررسی حقیقت جامعه ۹۵ درصدی
همهی ما وقتی صبح برمیخیزیم با چالش یکسانی روبرو هستیم:
بر معمولی بودن غلبه کنیم و با تمام قوا زندگی کنیم.
بر اساس گزارش سازمان تأمین اجتماعی، اگر ۱۰۰ نفر از افرادی که در ابتدای مسیر شغلیشان هستند انتخاب کنید و ۴۰ سال آینده در بازنشستگی وضعیت آنها را دنبال کنید نتیجه این میشود که یک نفر از آنها ثروتمند، چهار نفر وضعیت مالی خوب، پنج نفر در حال کار کردن البته نه به دلیل علاقه بلکه بهاجبار،۳۶ نفر متوفی و ۵۴ نفر در فقر و بیپولی و وابسته به دوستان و خانواده و دولت میباشند.
این یعنی فقط ۵ درصد از ما موفق به خلق زندگی دلخواهمان میشویم و ۹۵ درصد از ما همواره در تمام زندگی در تقلا خواهیم بود.
بنابراین باید بفهمیم چهکاری باعث میشود تا در آینده جزء آن ۹۵ درصد نباشیم؟
مرحله اول:
باید بپذیریم که نمیخواهیم جزء ۹۵ درصد باشیم
مرحله دوم:
شناخت دلایل معمولی بودن (قرار گرفتن در جامعه ۹۵ درصدی) که ازجمله آنها عبارتاند از:
1. سندرم آینه عقب
ضمیر ناخودآگاه ما مجهز به یک آینهی عقب محدودکننده است که از طریق آن همواره به گذشته برمیگردیم و خاطرات را مرور میکنیم.
بسیاری از ما بهاشتباه گمان میکنیم همانی هستیم که قبلاً بودیم پس با توجه به محدودیتهای گذشته خودمان را در حال نیز محدود میکنیم
درنتیجه همه اهداف و انتخابهایمان از فیلتر محدودیت تجارب گذشته عبور میکند.
طبق تحقیقات،هر انسان معمولی روزانه بین ۵۰ تا ۶۰ هزار فکر در سر میپروراند،که ۹۵ درصد آنها تکرار افکار روزهای گذشته میباشد.
ما اضطراب و ترس دیروز را همچون چمدان پوسیده و قدیمی با خود به امروز حمل میکنیم
و در مواجهه با یک موقعیت خوب سریعاً آینه عقب را بررسی و توانایی گذشته را ارزیابی میکنیم و با خود میگوییم:
”نه قبلاً هرگز چنین کاری انجام ندادهام و تاکنون بارها شکستخوردهام، من بدشانس هستم، باید تسلیم شوم…”
درحالیکه باید این الگو را بپذیریم: آینده هرگز مشابه گذشته نیست.
برای خواستههایتان محدودیتهای غیرضروری تعیین نکنید،
بزرگتر از قبل فکر کنید،
با تمرکز و تلقین روزانه این باور را در خودتان القا کنید و به یاد داشته باشید:
جایگاه امروز شما نتیجه کارهایی ست که درگذشته انجام دادید اما جایگاه آینده شما به انتخاب امروزتان بستگی دارد.
2. فقدان هدف
یک شخص معمولی نمیداند که اهدافش چیست
و فقط به فکر روز جاری ست و هدفی بالاتر از زنده ماندن نداردو
معمولاً مسیری که کمترین مخالفت را شامل میشود انتخاب میکند.
راز غلبه بر معمولی بودن این است که:
زندگی هدفمندی داشته باشیم.
هدف چیزی ست که در شما انگیزه ایجاد میکند تا هرروز صبح از خواب برخیزید،
حتی یک هدف ساده و کوچک.
هر چه رشد میکنید اهدافتان هم بزرگتر میشود،
قرار نیست اهداف را کشف کنید بلکه باید آنها را خلق کنید.
وقتی اهداف بزرگتر ا ز مشکلات باشند بهراحتی میتوان بر سختیها غلبه کرد.
3. وقایع منزوی کننده
یکی از دلایل رایج و مبهم معمولی بودن این است که بهاشتباه گمان میکنیم اقدامات ما در زندگی تنها در لحظهای خاص تأثیرگذار است مثل ورزش نکردن، خوردن فست فود و یا معوق گذاشتن یک موضوع.
باید درک کنیم که این پیامدها ماندگار خواهد بود چراکه هر یک از افکار، اقدامات و انتخابهای ما تعیین میکند که چه کسی خواهیم شد و درنهایت کیفیت زندگی ما تعیین میگردد.
هر بار که بهجای کار درست تصمیم به انجام کار آسان میگیرید شخصیتی در شما شکل میگیرد که بیشتر از آنکه تمایل به انجام کار درست داشته باشد پی انجام کار آسان است و ضمیر ناخودآگاه ما طوری برنامهریزی میشود که احساس کنیم دنبال نکردن کارهایی که قصد انجامشان را داشتیم مشکلی به وجود نمیآورد (مانند فشردن دکمه تأخیر زنگ ساعت).
به قول دوست خوبم پیتر وود: انضباط رفتاری، خالق سبک زندگی است.
4. فقدان مسئولیتپذیری
پیوند بین موفقیت و مسئولیتپذیری (پاسخگو بودن برای انجام کار یا پیامدی) انکارناپذیر است.
حقیقت این است که ۹۵ درصد از افرادی که کتاب میخوانند آموختههایشان را به کار نمیگیرند، چون کسی آنها را وادار به این کار نمیکند؛ اما راهی وجود دارد و آن اینکه یک همراه مسئولیتپذیر پیدا کنید. با یکی از دوستانتان تماس بگیرید و از او دعوت کنید تا در این سفر جادویی با شما همراه شود.
5. حلقهی تأثیرگذاری معمولی
تحقیقات نشان میدهد که ما شبیه میانگین پنجنفری میشویم که بیشترین وقتمان را با آنها سپری میکنیم.
اگر همهی دوستان شما موفق باشند و درآمدشان بالای ۱۰۰ هزار دلار در سال باشد حتی اگر با درآمدی بسیار کمتر به حلقهی آنها وارد شوید با توجه به سطح تفکر آنها بهطور ناخودآگاه شما نیز پیشرفت کرده و تحت تأثیر آنها برای دستیابی به موفقیت قرار میگیرید، در مقابل اگر افرادی که با آنها در ارتباط هستید دائماً در حال شکوه و شکایت باشند و بر روی نکات منفی زندگی متمرکز باشند،عجیب نیست که شما نیز مانند آنها شوید..
به جستوجوی افرادی باشید که شمارا باور دارند، تحسین میکنند و به شما کمک میکنند تا به سطح موردنظرتان در زندگی دست پیدا کنید.
به قول یکضرب المثل معروف: «خرمنسوخته همه را خرمنسوخته خواند»
6. چالش سی روزه
طی یک چالش سیروزه متحول کردن زندگی با صبح جادویی، به یک بسته شروع سریع دسترسی خواهید داشت که با روشی جذاب و آموزنده برای ارزیابی سطح موفقیتتان در هریک از جنبههای زندگی آشنا میشوید و پس از دستیابی به سطح بالای خودآگاهی، میتوانید چشماندازتان از سطح ۱۰ موفقیت را در هر یک از جنبههای زندگیتان مشخص کنید و سپس اهداف سطح بعدتان را برای هر یک از جنبهها تعیین کنید تا پیشرفتی قابلتوجه داشته باشید.
7. فقدان ضرورت
مهمترین دلیل معمولی بودن و عدم بهرهگیری از تمام قوا این است که بسیاری از افراد برای بهبود خود و زندگی هیچگونه ضرورت و فوریتی ندارند.
طبیعت انسان اینگونه است که تمایل دارد با ذهنیت «یک روزی» زندگی کند و گمان میکند که زندگی یک روز خودبهخود روبهراه خواهد شد.
این حقیقت را به یاد داشته باشید. زمان حال از هر زمان دیگری مهمتر است.
مرحله سوم:
دستبهکار شدن از همین امروز
احتمال معمولی بودن برای هرکسی وجود دارد.
چراکه به این معناست که آگاهانه یا ناخودآگاه تصمیم بگیرید که مثل همیشه باشید و این ارتباطی به مقایسه شما با دیگران ندارد.
رابین شارما به زیبایی بیان کرده است: یکی از غمانگیزترین تجربههای زندگی این است که وقتی به نقطه پایان میرسید با حسرت به گذشتهتان نگاه کنید و پی ببرید که میتوانستید بهتر باشید و چیزهای بیشتری داشته باشید،هرچند بیشتر افراد چنین سرنوشتی برای خودشان رقم میزنند اما قطعاً قرار نیست شما نیز چنین باشید.
فصل چهارم: امروز چرا بیدار شدید؟
حقیقت بیدار شدن
تصور کنید وقتی روزتان را با مقاومت کردن در برابر بیدار شدن شروع کنید چه انرژی منفی شمارا احاطه خواهد کرد.
وقتیکه به صدای زنگ ساعت اینگونه پاسخ میدهید که:
نه وقت بیدار شدنه! باید بیدار شوم! نه نمیخواهم بیدار شوم…
مانند اینکه به خود بگوئید: من نمیخواهم زندگی کنم، حداقل نه یک زندگی رؤیایی.
میزان خواب موردنیاز برای افراد مختلف متفاوت است و تحت تأثیر عواملی مانند سن، ژنتیک، سلامتی، مقدار ورزش روزانه و غیره است.
درحالیکه شما برای بودن در بهترین شرایط، ممکن است به هفت ساعت خواب شبانه، نیاز داشته باشید،شخص دیگری ممکن است به ۹ ساعت خواب نیاز داشته باشد.
ضمن اینکه اگر شما برای شاداب بودن به ۸ ساعت خواب نیاز دارید اما ساعت ۱۲ شب بخوابید و مجبور باشید ۶ صبح بیدار شوید احتمالاً به خودتان میگویید: وای امشب فقط ۶ ساعت میخوابم درحالیکه به ۸ ساعت خواب نیاز دارم.
مطمئناً فردا صبح احساس خستگی میکنم.
چه اتفاقی رخ میدهد وقتیکه زنگ ساعت به صدا درمیاید و متوجه میشوید وقت بیدار شدن است.
اولین فکر همان فکری است که قبل از خوابیدن داشتید: وای من فقط ۶ ساعت خوابیدم و احساس خستگی میکنم. اینیک پیشگویی خراب کارانه است.
یکبار قبل از خواب یک تلقین مثبت انجام دادم و به خود گفتم: فردا صبح باانرژی زیاد از خواب بیدار میشوم.
از این ۵ ساعت خواب شبانه سپاسگزارم.
این همان چیزی است که برای شاداب بودن در صبح روز بعد نیاز دارم.
بدن من توانایی انجام کارهای معجزهآسایی را دارد که کمترین آن خلق انرژی فراوان از همین ۵ ساعت خواب آسوده است.
من معتقدم که خودم خالق حقیقت زندگیام هستم، بنابراین هر صبح پرانرژی و سرحال بیدار میشوم و بسیار قدردان و سپاسگزار هستم.
چیزی که من فهمیدم این بود که خواه ۹،۸،۷،۶،۵ و یا حتی ۴ ساعت بخوابم تا وقتیکه آگاهانه قبل از خواب به خودم القاء کنم که بهاندازه کافی میخوابم و صبح روز بعد احساس بسیار خوبی خواهم داشت، بهطور پیوسته بااحساسی بهتر ازآنچه قبلاً داشتم از خواب بیدار میشوم. بااینحال خودتان نیز امتحان کنید.
فصل پنجم: خط مشی پنج مرحله ای بیدار شدن
خطمشی ۵ مرحلهای بیدار شدن:
افزایش سطح انگیزه بیدار شدن
مرحله اول:
اهداف و انتظاراتتان را قبل از خواب مشخص کنید.
مرحله دوم:
ساعتتان را در سمت دیگر اتاق قرار دهید تا برای خاموش کردن آن از رخت خواب جدا شوید.
مرحله سوم:
دندانهایتان را مسواک بزنید.
مرحله چهارم:
یک لیوان آب بنوشید.
مرحله پنجم:
لباسهای ورزشیتان را بپوشید و یا دوش بگیرید.
زندگی شما چیزی نیست که گمان میکنید
و آن متشکل از عناصر درونی، نگرشها و افکاری است که به شما این قدرت را میدهند تا وضعیت زندگیتان را در هرلحظهای تغییر دهید، تسهیل کنید و یا متحول کنید.
زندگی شما، خود شما در ژرفترین سطح موجود است.
فصل ششم: منجی های زندگی
شش راهکار حیاتی (برای زندگی کردن با تمام قوا)، که به منجیهای زندگی معروف هستند عبارتاند از:
منجی اول، سکوت:
به قول متیو کلی در یک ساعت سکوت میتوان بیشتر از یک سال کتاب خواندن مطلب یاد گرفت.
در زمان سکوت، میتوان این فعالیتها را انجام داد:
درونکاوی (مدیتیشن)، دعا کردن، تفکر عمیق، تنفس عمیق، قدردانی
گاهی فقط یکی از آنها را انجام میدهم و گاهی ترکیبی از آن را.
منجی دوم،تلقین به خود (جملات تأکیدی مثبت):
به قول محمدعلی کلی: تکرار تمرینهاست که منجر به باورها میشود. وقتی یک باور به اعتقاد راسخ تبدیل شود، اتفاقات رخ میدهند.
۵ قدم ساده برای خلق تلقینهای مثبت
قدم اول: واقعاً خواهان چه هستید؟
قدم دوم: چرا آن را میخواهید؟
قدم سوم: برای دستیابی به آنها باید به چه کسی تبدیل شوید؟ (این مرحله،نقطه عطف این فرآیند است یعنی زندگی شما فقط وقتی بهتر میشود که خودتان بهتر شوید)
قدم چهارم: برای دستیابی به آنها متعهد به انجام چهکارهایی میشوید؟
قدم پنجم: از سخنان الهامبخش بهره بگیرید.
برای اینکه تلقینهایتان مؤثر واقع شوند، لازم است که هنگام خواندن آنها احساساتتان را درگیر کنید.
تکرار بدون تفکر یک عبارت، بدون درک حقیقت آن، کمترین تأثیر را بر روی شما خواهد داشت.
منجی سوم، تجسم:
تجسم خلاق یا تصویرسازی ذهنی، به فرآیند بهکارگیری تخیلات برای خلق تصاویر ذهنی، از رفتارها و نتایج زندگی واقعی برای ایجاد نتایج مثبت، در جهان بیرونی اطلاق میشود.
تصور دقیق آنچه در جستوجویش هستید و سپس تکرار ذهنی آنچه برای دستیابی به آن لازم است.
سه قدم ساده:
1. آماده شدن
2. تجسم چیزی که واقعاً خواهانش هستید
3. تجسم شخصی که لازم است باشید و کاری که لازم است انجام دهید
منجی چهارم، ورزش:
ورزش صبحگاهی باید یک بخش ضروری از برنامه روزانهتان باشد.
با این کار انرژیتان بهطور قابلملاحظهای افزایش مییابد.
سلامتی، اعتمادبهنفس و رفاه عاطفیتان بهبود مییابد.
اگر وقت کافی ندارید هرروز صبح ۶۰ ثانیه هم که شده ورزش کنید.
منجی پنجم،مطالعه:
به گفته مارک تواین، کسی که مطالعه نمیکند نسبت به کسی که خواندن بلد نیست هیچگونه برتری ندارد.
از مطالعه یادگیری از متخصصان است.
کسانی که آنچه شما قصد انجامش را دارید قبلاً انجامش دادند.
لازم نیست دوباره چرخ را اختراع کنید. سریعترین راه برای دستیابی به خواستهها، الگو قرار دادن افراد موفقی است که قبلاً به آنچه شما میخواهید دستیافتهاند.
برخی از کتابهای موردعلاقه من درزمینهٔ دستیابی به ثروت: میاندیشید و ثروتمند شوید (ناپلئون هیل)، اسرار ذهن ثروتمند (تی هارو اکر)، پول و دگرگونی (دیو رنزی) و نیز درزمینهٔ ساختن رابطه فوقالعاده، عاشقانه و رمانتیک: پنج زبان عشق (گری چاپمن)، تجربه همدلی (جودان)، هفت راز ازدواجهای موفق (جان گاتمن و نان سیلور).
منجی ششم، نوشتن(مکتوب کردن):
آنچه مینویسید، درمانی است که هیچ هزینهای ندارد. دیانا راب
شیوه محبوب من در نوشتن، ثبت وقایع روزانه است؛ و هرروز طی فرآیند صبح جادویی، پنجتا ده دقیقه از وقتم را صرف این کار میکنم.
با بیرون راندن افکار مختلف از ذهنتان و مکتوب کردن آنها،به بینشهای ارزشمندی دست پیدا میکنید که در غیر این صورت هرگز از وجود آنها باخبر نمیشدید.
سهگام ساده برای شروع ثبت وقایع روزانه یا بهبود فرآیند فعلیتان:
1. انتخاب یک قالب دیجیتالی یا سنتی
میتوان به شیوه سنتی (با یک دفترچه) و یا دیجیتالی (دفترچه آنلاین نرمافزار یا برنامههای کاربردی تلفن همراه) انجام دهید که هرکدام مزایا و معایب خود را دارند
2. تهیه دفترچه
در شیوه سنتی میتوان از یک دفترچه سیمی ارزانقیمت هم استفاده کرد اما ترجیحاً علاوه بر خطدار بودن تاریخدار نیز باشد طوری که برای ثبت وقایع ۳۶۵ روز سال جای خاصی را دارا باشد اینگونه بهراحتی میتوان زمانهای مختلف زندگی را مرور کرد.
3. تصمیمگیری درباره مطالب
دفترچهها نیز میتواند طبقهبندی شود. دفترچههای مختص قدردانی، رؤیا، رژیم غذایی، حرکات ورزشی، اهداف، خانواده، تعهدات و آموختهها و …
نمونه یک برنامه ۶۰ دقیقهای صبح جادویی
سکوت (۵ دقیقه)/تلقین به خود (۵ دقیقه)/تجسم (۵ دقیقه)/ورزش (۲۰ دقیقه)/ مطالعه (۲۰ دقیقه) / نوشتن (۵ دقیقه)
و برحسب اولویتهای فردی شخصیسازی شود.
فصل هفتم: جادوی ششدقیقهای
سرمایهگذاری ۶ دقیقه از زمانمان بر تبدیلشدن به شخصی که با آن میتوانیم به موفقیت و خوشبختی مدنظرمان دست پیدا کنیم، نهتنها منطقی بلکه یک ضرورت هست، حتی اگر بهشدت گرفتار باشیم.
اگر ۶ دقیقه نخست هر صبح اینگونه آغاز شود:
دقیقه اول:
خودتان را تصور کنید که در آرامش با یک خمیازه عمیق و کشوقوسهایی که به بدنتان میدهید و لبخندی روی صورت بیدار میشوید.
دقیقه نخست را با آرامش در یک سکوت هدفدار مینشینید.
بهآرامی و عمیق نفس میکشید.
برای ادامه آن روز دعایی میخوانید و یا کمی درونکاوی میکنید.
ذهنتان را آرام میکنید و تمام اضطرابها را دور میریزید.
دقیقه دوم:
تلقینهای مثبت روزانهتان را برمیدارید و با صدای بلند میخوانید و انگیزه درونیتان افزایش مییابد.
دقیقه سوم:
چشمهایتان را میبندید، به تابلوی رؤیاهایتان خیره میشوید و تجسم میکنید.
شادی و هیجان چیزی را تجربه میکنید که قرار است خلقش کنید.
دقیقه چهارم:
برخی از چیزهایی که قدردانشان هستید و به آنها افتخار میکنید و نیز نتایجی را که متعهد شدهاید تا در آن روز به دست آورید یادداشت کنید.
دقیقه پنجم:
کتاب پیشرفت شخصیتان را بردارید
یک یا دو صفحه از آن را مطالعه کنید و یک ایده جدید یاد بگیرید.
دقیقه ششم:
درنهایت بلند شوید. برای ۶۰ ثانیه پایانی بدنتان را حرکت دهید.
فصل هشتم:
تطبیق صبح جادویی با سبک زندگی
کی، چرا و چه چیزی بخوریم (صبحها)
کی بخوریم:
هضم غذا یکی از فرآیندهای هرروزه بدن است که انرژی بسیار زیادی میطلبد.
هر چه بیشتر بخورید، بدن باید غذای بیشتری را هضم کند و بیشتر احساس کمبود انرژی میکند.
پیشنهادم به شما این است که بعد از فرآیند صبح جادویی شروع به خوردن کنید.
این کار به شما اطمینان میدهد که خون شما بیشتر از اینکه برای هضم غذا به معدهتان برسد برای هوشیاری و تمرکز روی منجیهای زندگی به مغزتان جریان پیدا میکند.
چرا بخوریم؟
بسیاری از مردم وعده غذاییشان را بر اساس طعم و در سطحی عمیقتر، بر اساس وابستگی احساسی به غذاهایی که طعمشان را دوست دارند انتخاب میکنند.
اگر بپرسید چرا آن بستنی یا نوشابه را خوردید، یا چرا از فروشگاه مرغ سوخاری خریدید احتمالاً میشنوید که خوب، چون عاشق بستنی هستم، نوشابه را دوست دارم یا هوس مرغ سوخاری کرده بودم.
این جوابها مبتنی بر لذتی احساسی است و امکان ندارد شخص درباره ارزش غذایی یا انرژی ذخیرهشده در آن خوراک، توضیحی بدهد؛ بنابراین اگر میخواهیم انرژی بیشتری داشته باشیم و زندگی سالم و دور از بیماری را تجربه کنیم ضروری است بررسی مجددی داشته باشیم که چرا آن غذاها را میخوریم و به همان اندازه که به طعم غذا اهمیت میدهیم برای انرژی کسبشده از آنها نیز ارزش قائل شویم.
چه چیزی بخوریم:
یک رژیم غذایی غنی از میوههای تازه و سبزیها، سطح انرژی شمارا به مقدار زیادی افزایش میدهد. سلامت ذهنی و احساسی شمارا بهبود میبخشد و در برابر بیماریها محافظت میکند. شما همان چیزی هستید که میخورید. از بدنتان مراقبت کنید تا بدنتان از شما مراقبت کند.
برای غلبه بر تنبلیها و تعللها:
ابتدا بدترینها را انجام دهید. استاد افسانهای بهرهوری، برایان تریسی، در کتاب پرفروشش به نام قورباغهات را قورت بده، نشان داد که انجام سختترین کار در وهله نخست (قورباغه خوردن) و برداشتن آن از سر راه تکانشی ایجاد میکند که باقی روزتان را ثمربخشتر میکند. درواقع هدف از صبح جادویی این است که هدفمند بیدار شوید و مزیتهای سحرخیزی و پیشرفت شخصی را ترکیب کنید تا دنیای درونیتان (خودتان) و دنیای بیرونیتان (زندگیتان) را بهبود بخشید.
فصل نهم: از تحمل ناپذیر تا توقف ناپذیر
مقالات و گفتههای متخصصان، حاکی از آن است که ۲۱ روز یا حتی سه ماه طول میکشد، تا یک عادت جدید در زندگیمان شکل بگیرد و یا یک عادت قدیمی فراموش شود.
این افسانه ۲۱ روز احتمالاً برگرفته از کتاب سایبرنتیک روان، راهکاری جدید برای بهرهگیری بیشتر از زندگی، اثر دکتر مکسول مالتز است؛ اما تجربه شخصی من و نتایجی که از مربیگری صدها نفر از شاگردانم به دست آمد میگوید هر عادتی را در سی روز میتوان تغییر داد.
ما قالب زمانی سیروزه برای بهکارگیری یک عادت مثبت جدید یا کنار گذاشتن یک عادت منفی قدیمی را در نظر میگیریم که به سه مرحله زمانی دهروزه تقسیم میکنیم.
(روزهای اول تا دهم) ده روز نخست تقریباً غیرقابلتحمل است.
شاید روزهای ابتدایی آسان و حتی هیجانانگیز باشد چون چیز جدیدی است اما بهمحض محو شدن تازگی واقعیت نمایان میشود؛ و بدانید که این ده روز غیرقابلتحمل موقتی است.
(روزهای یازدهم تا بیستم) مرحله دوم: ناخوشایند
پس از ده روز اول (سختترین مرحله) وارد ده روز دوم میشوید که بهمراتب آسانتر است. به عادت جدیدتان خو میگیرید و رویکرد مثبت و اطمینان بخشی درباره مزایای این عادت جدید در شما شکل میگیرد؛ اما هنوز هم ناخوشایند و نیازمند انضباط و تعهداتی از جانب شما هستند.
(روزهای ۲۱ تا ۳۰ ام) مرحله سوم: توقفناپذیر
برخی از کسانی که تا اینجا پیشآمدهاند اشتباه دردناکی را مرتکب میشوند.
پذیرش نظر رایج کارشناسانی که مدعی شکلدهی به عادت جدید، طی ۲۱ روز هستند.
درواقع ده روز سوم برای تقویت عادت جدید ضروری است و در این دوره افتخار میکنید که تا این مرحله پیشآمدهاید.
جایی که تحول دقیق به وجود میآید و عادت جدید بخشی از هویت شما میشود.
فصل دهم: چالش سی روزه متحول کردن زندگی
مراحل شروع چالش ۳۰ روزه
مرحله ۱:
بسته چالش ۳۰ روزه متحول کردن زندگی با صبح جادویی
مرحله ۲:
برنامه ریزی اولین صبح جادویی برای فردا
مرحله ۳:
خواندن بسته چالش ۳۰ روزه و انجام تمرینها
مرحله ۴:
یک همراه مسئولیتپذیر
برای خلق و تجربه زندگی آرمانی بهانه نیاورید و آن را به فردا و فرداها نیندازید.